جدول جو
جدول جو

معنی تعزیت گفتن - جستجوی لغت در جدول جو

تعزیت گفتن
(بَ)
امر فرمودن ماتم زدگان و خویشان مرده را بصبر و شکیبایی. (ناظم الاطباء) : خرچنگ تعزیت یاران گذشته و تهنیت حیات باقی ایشان بگفت. (کلیله و دمنه). گفت ای یار عزیز تعزیتم گوی که نه جای تهنیت است. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کَحْ حُ)
معما گفتن. (ناظم الاطباء). کلام مشکل و پیچیده گفتن. گفتن کلامی که معانی آن پوشیده و ناصریح باشد. و رجوع به تعمیه و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اُ فَ نِ / نَ دَ)
مبارکباد گفتن و خوش آمدی گفتن. تهنیت کردن.تهنیت دادن. (ناظم الاطباء) : خرچنگ تهنیت حیات باقی ایشان (ماهیان) بگفت. (کلیله و دمنه).
دیهیم و تخت، تهنیت تختگاه گفت
آمد به حکم شه چو به دارالقرار تخت.
ملاطغرا (از آنندراج).
رجوع به تهنیت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسلیت گفتن
تصویر تسلیت گفتن
جمله های تسلیت آمیز گفتن
فرهنگ لغت هوشیار